سلام من یه دو هفته ای نیستم انشاالله سفر عمره در پیش دارم بر گشتم با مطالب و عکس ها ی خوب آپ می کنم انشا الله
ای اهل دعا! روح دعا باد مبارک
در دیـده تجلای خدا باد مبارک
این عید مبارک، به شما باد مبارک
لبخند امـام شهدا بـاد مبـارک
جان در بدن عالم ایجاد مبارک
آمد به جهان حضرت سجاد، مبارک
ای بانوی ایران پسر آوردهای امشب
ای طوبی عصمت ثمر آوردهای امشب
در بیت ولایت قمر آوردهای امشب
الحق که حسین دگر آوردهای امشب
بی پـرده ببینید جمـال ازلـی را
تبریک بگوئید «حسین ابن علی» را
حجروحجر وحلّ ومقام وحرم است این
دریای خروشندۀ جود و کرم است این
در مجمع خوبان دو عالم، علم است این
دردانۀ شهبانوی ملک عجم است این
گردیـد عیـان کوکب اقبـالِ محمّد
چشم و دلتـان روشن، ای آل محمّد
این ماه تمام است، تمام است، تمام است
فرزند قیام است، قیام است، قیام است
ذکر است و سلام است و سلام است، سلام است
بر خلق، امام است، امام است، امام است
این گوهر رخشنده دامان سه دریاست
چارم وصی ختم رُسُل، یوسف زهراست
ایـن ماه، چراغ مـه شعبان حسین است
این بضعۀ ثارالله و این جان حسین است
این لالـۀ خنـدان گلستان حسین است
این آیه بـه آیـه همه قرآن حسین است
این جان حسین است بـدانید بـدانید!
قرآن حسین است بخوانیـد بخوانیـد!
خیزید که از اشک و شعف آینه شوئیم
چون لالۀ خندان سر هر شاخه بروئیم
پرواز کنان تـا حرم الله بپـوئـیم
مانند فرزدق بخروشیم و بگوئـیم
ریزد بـه ثنایش دُر نـاب از دهن ما
تا شام شود روز «هشام» از سخن ما
این است که توحید از او یافت ولادت
دارد بـه وجودش حـرم الله ارادت
داده بـه مقامش ز ازل کعبه شهادت
کردند به مهرش همه حجاج، عبادت
این سیـد و مولا و امام حرمین است
این سبط نبی، پور علی، نجلِ حسین است
این سورۀ قدر و زُمر و یوسف و طاهاست
این سیـد بطحا پسر سیـد بطحاست
این نـور دل فاطمـۀ امابیـهاست
این نوح و خلیل است و کلیم است، مسیحاست
رخشنده چراغ دل هر انجمن است این
سر تـا بـه قدم آینۀ پنج تن است این
ای یـوسف زهرا شده مبـهوت کمالت!
ای عرش خدا گوشهای از قصر جلالت!
یـادآور خُلق نبـوی، خلق و خصالت
بـا آنکه بـود حلقـۀ زنـجیر مدالت
با آنکه بـه گردن اثـر سلسله داری
آقائی و اشراف بـه هر سلسله داری
غیر از تو که در شام بلا خطبه بخواند
در حلقۀ زنـجیر، عـدو را بـکشانـد
در کاخ ستم یکسره آتش بفشاند
بـر خاک مذلت همگان را بنشاند
تو صاحبِ فریـادِ تـمامِ شهدایی
بر جان ستمگر، شرر خشم خدایی
غیر از تو که در سلسلۀ سخت اسارت،
بـر فرق ستمکار زنـد مشت حقارت؟
ویـرانـه کند کاخ ستم را بـه اشارت؟
تـازد بـه سپاه ستم و ظلم و شرارت؟
در خطبۀ تـو خشم خدای ازلی بـود
فریاد خروشان خدا صوت علی بـود
ای سرزده از سینۀ هـر نسل نـدایت
ای زمزمۀ وحی خداونـد، صدایـت
اسلام، رهیـنِ نـفسِ روح فزایـت
در سلسله پیوسته به لب ذکر خدایت
روزی که نبودی خبری از گل"میثم"
شد بسته بـه زنجیر ولایت دل"میثم"
اي بحر شرف، گهر مبارك
اي شمس ضحي، قمر مبارك
اي بانوي شهر، شهر بانو
ديدار رخ پسر مبارك
اي مادر نه امام تبريك
اي نخل ولا ثمر مبارك
اين دسته گل حسين بر تو
از خالق دادگر مبارك
اين آيت محكم حسين است
قرآن مجسم حسين است
خورشيد سپهر پرور است اين
يا عبد خداي منظر است اين
دوم علي حسين زهرا
سر تا به قدم پيمبر است اين
لبخند بزن به ماه رويش
زيرا كه حسين ديگر است این
دردانة چار بحر توحيد
منظومة هشت اختر است اين
اين سيد كل ساجدين است
مولاي همه مجاهدين است
شعبان به ولادتش معظّم
قرآن به ولايتش منظّم
در هر ورق صحيفة او
قرآن نخواندهاي مجسّم
خوانند فرشتگان ثنايش
مانند دعاي نور با هم
بخشد به دعا تلاوتش روح
همچون نفس مسيح مريم
رويش كه بهشت عالمين است
گلخانة بوسة حسين است
گل آينهدار خلق و خويش
دل تشنة كوثر سبويش
در طور دعا، هزار موسي
مدهوش به شوق گفتگويش
دست همه اوليا به دامن
چشم همه انبيا به سويش
لبخند زند عزيز زهرا
هر صبح به بوستان رويش
جان مست نواي دلنوازش
آغوش حسين مهد نازش
اي آينة جمال سرمد
سر تا به قدم تمام احمد
فرزند حسين، نجل زهرا
سجاد، علي، ابا محمد
تو دست خدا و گردش چرخ
پيداست كه با يَد تو بايد
از خالق ذوالجلال و از خلق
بر جان و تنت سلام بيحد
مشتاق نياز بينيازت
سجادة عشق جانمازت
قرآن خط حسن نازنينت
گلبوسة سجده بر جبينت
تنها نه ملائكه، خدا هم
مشتاق دعاي دلنشينت
هم روي ملك در آستانت
هم دست خدا در آستينت
هنگام دعا صداي آمين
خيزد ز يسار تا يمينت
تكبير و قيام سر فرازت
جبريل مكبِّر نمازت
اي در دهنت زبان قرآن
وي هر سخنت بيان قرآن
هم صورت تو صحيفة نور
هم در تن تو است جان قرآن
هم ميوه و هم درخت توحيد
هم روحي و هم روان قرآن
ارکان تو كعبة ولايت
رخسار تو بوستان قرآن
آمين خداست در دعايت
وحي است تمام خطبههايت
فرماندة ملك لامكاني
سلطان زمين و آسماني
در پيكر شرع روح روحي
در جسم نماز جان جاني
معصوم ششم وليِّ چارم
مولا و امام انس و جاني
در تنگي حلقههاي زنجير
بخشنده به وسعت جهاني
تو كل وجود را امامي
در سلسله هم امیر شامی
اي قلة عرش جايگاهت
جنّ و بشر و ملك سپاهت
در دايرة خرابة شام
بر وسعت آسمان نگاهت
چون سير كني به سوي معبود
بال ملك است فرش راهت
با رفتن گوشة خرابه
كي كم شود از جلال و جاهت؟
تو مظهر حيّ داور استي
از وهم بشر فراتر استي
ای سجدة عرشيان به خاكت
اي روح خدا به جسم پاكت
تو سلسلهدار عالم استي
از سلسلة عدو چه باكت
صد مصر وجود خاك راهت
صد يوسف مصر سينه چاكت
تا هست لواي عدل بر پا
هستند ستمگران هلاكت
اوصاف تو بر زبان ميثم
باشد به بدن روان ميثم
جهان گرديده درياي كرامت
شب جشن است يا صبح قيامت
تو گويي ملك نامحدود هستي
چراغاني است از نور امامت
ملك، جن، آدمي بستند امشب
سراسر بر نماز شكر قامت
بهشت وحي، آباد حسين است
مبارك باد، ميلاد حسين است
عروج کل هستی تا حسین است
محمد گرم شادي با حسين است
تمام آرزوهاي محمد
تمام هستي زهرا حسين است
نماز شكر خلقت، شادماني
دعاي آفرينش، يا حسين است
محمد در بغل آيينه دارد
علی قرآن به روي سينه دارد
سلام الله بر قدر و جلالش
خدا را چشم بر ماه جمالش
پر جبريل ميسوزد به برقي
كند گر قصد معراج كمالش
زمان تا حشر با مهرش هم آغوش
قيامت هم بود صبح وصالش
لبش سرچشمة نوش محمد
عروجش بر سر دوش محمد
لبش با دوست در راز و نياز است
ولای او قبولی نماز است
ميان انبيا تا صبح محشر
محمد زین ولادت سر فراز است
ز كوي او همه درهاي رحمت
به روي انس و جان پيوسته باز است
قيامت، در قيامت بندة اوست
شفاعت لاله زار خندة اوست
به شعبان المعظّم ماه دادند
بشر را رهبري آگاه دادند
به جسم آفرينش جان تازه
به چشم دل چراغ راه دادند
به ثارالله، ثارالله ديگر
به وجهالله، وجهالله دادند
محمد نقش لبخندت مبارك
علي ميلاد فرزندت مبارك
دل عالم گرفتار حسين است
محمد محو ديدار حسين است
به بازار محبت صحنه صحنه
دوصد يوسف خريدار حسين است
خدا با دست قدرت تا قيامت
علم گيرو علمدار حسين است
دو عالم سايهاي از پرچم اوست
محرّم نه، زمان ماه غم اوست
تو خون در جسم توحيد آفريدي
تو بانگ ارجعي از حق شنيدي
تو قرآن را ز نوك نيزه خواندي
تو مقتل را به مهد ناز ديدي
تو عزّت را، شرف را، روح دادي
تو ذلّت را سر از پيكر بريدي
تو وقتي بر شهادت خنده كردي
تمام انبيا را زنده كردي
شهادت بوسه زد بر پيكر تو
ولادت يافت خون از حنجر تو
چهل منزل به دنبال خدا رفت
به نوك نيزة دشمن سر تو
به حلق تشنهات، قرآن هماره
خورد آب حيات از ساغر تو
شهادت ميدهم نزد خدايت
تو خون دادي، خدا شد خونبهايت
تو خود احيا گر اسلام نابي
درون تيرگيها آفتابي
تو در رگهاي قرآن خون پاكي
تو بر گلزار سبز وحي آبي
تو در هر فصل ايمان را بهاري
تو در هر نسل روح انقلابي
تو با هر زخم فرياد خدايي
تو روي نيزه هم ياد خدايي
شهادت خطّ سرخ خامة ماست
خط تو، مشي تو، برنامة ماست
پس از هيهات منّا الذّلة تو
كفن پيراهن و خون جامة ماست
هزار و نهصد و پنجاه زخمت
به موج خون زيارتنامة ماست
تو حجّي، تو صلاتي، تو زكاتي
تو اسلام محمد را حياتي
خوشا آنانكه در خون پا فشردند
به عشقت از دل و جان سر سپردند
به دين زندة ما مرده آن است
كه گويد كشتگان عشق مردند
هميشه ميوههاي نخل ميثم
ز خون عاشقانت آب خوردند
ويَبقي وجه ربّك دولت تو است
تمام آفرينش ملت تو است
مه منوّر شعبان مه رسول خداست
مه مبارك ميلاد سيدالشهداست
به رهروان هدايت ز حق رسیده خبر
كه روي دست محمد عيان چراغ هداست
تمام دين به روي دستهاي ختم رسل
و يا كتاب خدا روي سينة زهراست
به عدل و عزت و آزادي و كمال و شرف
خلايقند همه تشنه، فيض او درياست
ملك به حسن تماشائيش، شده مبهوت
كه اين امام حسين است يا رسول خداست
نسیم خلد برین می وزد ز اطرافش
كه بوي عطر خدا در مشام باد صباست
اگر تمام ملائك ز گاهوارة او
پر دوباره چو فطرس طلب كنند رواست
نبي به طلعت زيباش خنده كرد و گريست
خدا به يمن قدومش بهشت را آراست
ز گاهواره به گودال خون نگاهي كرد
به خويش گفت كه میلاد ما شهادت ماست
تمام خلقت يك لحظه بي حسين مباد
كه بي حسين زمين بيكس و زمان تنهاست
به حلق تشنه و لبهاي خشك او سوگند
كه خون او به گلستان وحي، آب بقاست
گرفت جام بلا را ز دست حضرت دوست
از آن تمام بلاها به چشم او زيباست
مگو چرا ز همه هست خود گذشت حسين
خداي داد به او هست و هست او را خواست
اگر ز بار غمش آسمان خميد چه باك
كه گشت قامت اسلام با قيامش راست
وضو گرفت ز خون، پيش تير قامت بست
كه تا قيام قيامت از او نماز به پاست
هميشه حج به وجود حسين ميبالد
كه كربلاش صفا بود و مروه شام بلاست
نماز و روزه و حج و جهاد ميگويند
حيات ما همه مرهون سيدالشهداست
به پور هند جگر خواره چون گشايد دست
كسي كه رشد و نموّش به دامن زهراست
زهي جلال كه در روي خون گرفتة او
به چشم اهل نظر صورت خدا پيداست
مگر نه خوردن خاك آمده به شرع حرام
چه حكمتي است، چرا تربت حسين شفاست؟
به تحت قبّه او كن بلند دست نياز
بگير حاجت خود را كه مستجاب دعاست
همه به حشر صدا ميزنند يا زهرا
ولي ز فاطمه آيد ندا، حسين كجاست
اگر چه سوم شعبان جمال خويش گشود
بدان ولادت او ظهر روز عاشوراست
قسم به ذات خداوند قادر بی چون
كه خونبهاش خداوندگار بي همتاست
تمام اهل قيامت به چشم ميبينند
حسين با تن بي سر شفيع روز جزاست
هنوز نغمة قرآن او بلند ز ني
هنوز نعرة هيهات او به اوج سماست
هنوز خنجر قاتل ز خون اوست خجل
هنوز از عطشش، شعله در دل درياست
هنوز نالة هل من معين اوست بلند
هنوز رأس منيرش به نيزه راه نماست
هنوز پرچم گلگون او به قلة عرش
هنوز پيكر صد چاك او به دوش شماست
حسین رهبر آزادگان به هر عصری
حسين راه نماي تمام نهضتهاست
حسين مشعل تابندة هدايت خلق
حسين مصحف نور است و آيت عظماست
حسين جان دعا، جان ذكر، جان نماز
حسين روح حرم، روح مروه، روح صفاست
گواه زندة من، ارجعي الي ربك
كه بر حسين همانا خدا مديحه سراست
حسين سورة فجر و حسين آيه نور
حسين نجم فروزان حسين شمس ضحاست
حسين زندة حق و حسين كشتة حق
حسين بر همه باطل ستيزها مولاست
به وصف او كه خدايش ثنا كند ميثم
قصيدة تو بود نارسا اگر چه رساست
به جای جای دلم جای پای تو است حسین
خوشم که حنجره ام نینوای تو است حسین
هزار چشمه ی اشکم اگر دهند به چشم
خدا گواهست که وقف عزای تو است حسین
صفا و مروه و رکن و مقام و کعبه ی من
به کربلات قسم کربلای تو دست حسین
به هر زمان که بخوانند نسل ها قرآن
درون حنجره هاشان صدای تو است حسین
به عالمی در دل بسته ام ز روز ازل
مگر به روی تو، این خانه جان تو است حسین
معمای خون تو را جز خدا نداند کس
به خون تو، که خدا خونبهای تو است حسین
اگر چه کعبه بود قبله ام به وقت نماز
دلم به جانب صحن و سرای تو است حسین
بهشت باد به اهل بهشت ارزانی
بهشت من حرم با صفای تو است حسین
زیارت همه پیغمبران زیارت حق
زیارت سر از تن جدای تو است حسین
تو آن صحیفه ی صد پاری ورق ورقی
که زخم های تنت آیه های تو است حسین
به وصف غیر تو میثم سخن نخواهد گفت
هر آنچه گفته و گوید ثنای تو است حسین
سلام اول اعیاد شعبانیه رو تبریک می گم و امیدوارم که ایام خوبی داشته باشید این وب در مرحله طراحی گیر کرده اما به زودی آپ می شه انشا الله.
صفحه قبل 1 صفحه بعد